ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
زنه شوهرش رو واسه نماز صبح بیدار کرد!
شوهره گفت: ول کن بعدا قضاش رو میخونم!
زنه گفت: ولی شرع گفته باید سر وقت بخونی
مرده گفت: ولی شرع گفته ۴ تا زن هم میتونم بگیرما
زنه گفت بخواب عزیزم خدا خیلی بخشندست :)
غضنفر می خواسته زنشو طلاق بده میره دادگاه...
قاضی: چرا بعداز ده سال ازدواج می خواهی زنتو طلاق بدی؟
غضنفر: آخه آقای قاضی از همان روز اول ازدواج همش چیزا رو پرت میکرد
طرفم.
قاضی: خوب چرا حالا بعداز ده سال آمدی برای طلاق؟
غضنفر: آخه آقای قاضی تازه گیها نشونه گیریش خوب شده !!!!!
زوج خوشبخت: زن لال - مرد کر
زوج غریبه: مرد کارمند - زن کارمند
زوج مبارز : زن باسواد - مرد بی سواد
زوج با تفاهم : زن زشت - مرد زشت
زوج شکاک :زن خوشگل - مرد خوشتیپ
زوج بدبخت : زن پولدار - مرد بی پول
زوج عاقل : زن مجرد - مرد مجرد
زوج ایده آل : یافت نمی شود!!
قاضی : خب خانم شما برای دفاع از خودتون چی دارید بگید ؟
زن: بچه از شکم من اومده بیرون پس باید پیش من بمونه ...
مرد: عاغای قاضی بزارین یه سوال ازتون بپرسم ...
وختی شما یه سکه میندازید تو دستگاهو یه نوشابه میگیرید نوشابه مال شماس یا مال دستگاه؟
قاضی : بچه با پدرش میمونه ...
پایان جلسه
زن : عزیزم ، دنبال چی میگردی ؟
شوهر : هیچی
زن : هیچی !؟
یه ۴ ساعتی هست زل زدی به اون قباله ازدواج مون!
شوهر : دنبال تاریخ انقضا شم !
ده مرد و یک زن به طنابی آویزان بودند
طناب تحمل وزن یازده نفر را نداشت
باید یکنفر طناب را رها میکرد وگرنه همه سقوط میکردند
زن گفت: من در تمام عمر همیشه عادت داشتم که داوطلبانه خودم را وقف فرزندان و همسرم
کنم و در مقابل چیزی مطالبه نکنم... من طناب را رها میکنم چون به فداکاری عادت دارم
در این لحظه مردان سخت به هیجان آمدند و شروع به کف زدن کردند
زن به شوهرش :من خیلی لطف کردم بدون اینکه قیافتو ببینم باهات ازدواج کردم.
مرد :بشین بابا من لطف کردم که قیافتو دیدم و باهات ازدواج کردم.
وقتی خانمت خیلی منطقی ازت میپرسه:
نظرت در مورد قیافه فلان دختر چیه؟
تو نباید منطقی نظر بدی