ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
مردی قصد ازدواج داشت. پس به یک بنگاهی مراجعه کرد که روی آن نوشته بود «بنگاه همسریابی».
مرد در را باز کرد و وارد اتاقی شد که دو در داشت.
روی یکی نوشته شده بود«زیبا» و روی دیگری «زشت».
در زیبا را فشار داد و وارد اتاق شد. دو در دیگر دید، روی یکی نوشته شده بود «کدبانو» و روی دیگری «شلخته».
او از در کدبانوی خوب وارد شد. در آن جا دو در دیگر بود که روی یکی «جوان» و روی دیگری «پا به سن گذاشته» نوشته شده بود.
از در جوان وارد شد. ته اتاق آینه ی دیواری بزرگی دیده می شد که روی آن این جمله نوشته شده بود:
«با چنین ادعا و توقعاتی، بهتر است اول خودتان را در این آینه نگاه کنید!!»
سلام خوبی؟
دوست دارم بیایی با هم تبادل لینک کنیم تا هم بازدید کننده وبت بره بالا هم من بازم بتونم بهت سر بزنم میدونی چرا ؟چون اگه وبت را ثبت کنی من آدرس وبلاگت را دارم در ضمن من هر روز به دوستام سر میزنم منتظرت هستم