ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
جوک باحال اسفند 93
مجری: فامیل دور بالاخره از عروسی برگشتین؟
فامیل: آقای مجری خراب شد!
مجری: ای بابا رفتین اونجا چی رو خراب کردین!؟
فامیل: چیزی خراب نشد،میگم خر آب شد رفت تو زمین! هرچی میگردیم پیداش نمیکنیم!
مجری: جیگر گم شده!؟ خب زنگ بزنین به پلیس 110!
فامیل: زنگ زدیم،برگشت پرسید آخرین بار خرتون رو کجا دیدین؟ من گفتم وسط مجلس! اونم گفت شمارتو میدم پیگیری کنن بیان پدرتو دربیارن!
مجری: ای وای بدبخت شدیم!
فامیل: نترس آقای مجری خودم دوباره زنگ زدم بهشون درستش کردم
مجری: گفتی منظورم مجلس عروسی بود؟
فامیل: نه بابا گفتم "خر ما داشت وسط مجلس سخنرانی میکرد" که یه وقت اگه پیداش کردن بخاطر رقصیدن بهش گیر ندن!!"
ﺑﺎ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ
ﻧﻤﻜﺪﻭﻧﺶ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﭘﻴﭽﻮﻧﺪﻧﻴﺎ ﺑﻮﺩ
ﻫﻲ ﺗﻜﻮﻧﺶ ﻣﻴﺪﺍﺩ، ﻧﻤﻚ ﻧﻤﻴﻮﻣﺪ،
ﺧﻴﻠﻲ ﺁﺭﻭﻡ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﭙﻴﭽﻮﻧﺶ
ﺍﻭﻧﻢ ﺍﻭﻝ ﻳﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺑﺮﺵ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﻧﻤﻜﺪﻭﻧﻮ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺗﻮ ﻛﻴﻔﺶ .
.
.
.
ﻫﻴﭽﻲ ﺩﻳﮕﻪ، ﺻﺎﺣﺐ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﻛﻪ ﺗﻌﻄﻴﻞ ﻛﺮﺩ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﻓﺮﻭﺷﻲ ﺯﺩ
ﻋﺎﺷﻖ ﺍﻭﻥ ﺩﺳﺘﻪ ﺍﺯ ﭘﺴﺮﺍﻫﺴﺘﻢ ﮐﻪ:
ﺑﻪ ﻳﻪ ﺩﺧﺘﺮﻱ ﻣﻴﮕﻦ:
ﮐﺴﻲ ﺍﺫﻳﻴﺘﺖ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﮕﻮ!
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻫﻢ ﻣﻴﮕﻪ:
ﻋﺰﻳﺰﻡ ﻳﮑﻲ ﺍﺫﻳﺘﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻓﺤﺸﻢ ﺩﺍﺩﻩ!
ﭘﺴﺮﻩ ﻣﻴﮕﻪ:
ﻭﻟﺸﻮﻥ ﮐﻦ ﮔﻠﻢ، ﻣﺮﻳﻀﻦ...!!!
ادامه مطلب ...جوک جدید
مرد
جوان وارد طلافروشی شد و حلقهای را انتخاب کرد. طلا فروش
پرسید: «آیا میخواهید داخل حلقه نوشتهای حک شود؟»
مرد جوان گفت: «بله،
لطفاً حک شود: تقدیم به عزیزترینم، آلیس.»
طلافروش پرسید: «آلیس
خواهر شماست؟»
مرد گفت: «نه او دختری
است که قرار است با هم نامزدشویم.»
طلافروش گفت: «من اگر
جای شما بودم این را داخل حلقه نمینوشتم. اگر نظر شما یا او عوض شود دیگر نمیتوانید
از این حلقه استفاده کنید.»
مرد گفت: «پیشنهاد شما
چیست؟»
طلافروش گفت: «این را
تقدیم میکنم: به اولین و آخرین عشقم. با این کار شما میتوانید از این حلقه بارها
استفاده کنید. من خودم هم همین کار را کردم!!»
مردها
موجودات خیلی خطرناکیند
،
،
اما لازمه یکیشونو داشته
باشی تا
از بقیه در امان بمونی
یه چی تو مایه های
واکسیناسیونه
جوکهای فوق خنده وبلاگ اس ام اس و خنده
دختره بم گفت برنامه ی وایبرو از
کجا گیر بیارم?
.
.
.
.
.
.
.
بش گفتم برو از برنامه بازار بگیر
نصب کن.
از میدون پونزده خرداد زنگ زده میگه:
من بازارم...
کدوم مغازه برم!
ﭘﺴﺮﺧﺎﻟﻪ ﻡ ﮐﻼﺱ ﭼﻬﺎﺭﻣﻪ ﺗﻮ ﺗﺎﻧﮕﻮ ﺳﻪ ﺗﺎ
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻩ! ﻣﻦ ﻫﻤﺴﻦ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩﻡ
ﻇﻬﺮﺍ ﺗﻠﻮﻳﺰﻳﻮﻧﻮ ﺍﺯ ﺑﺮﻕ ﻣﻴﮑﺸﯿﺪﻡ ﺳﻤﻨﺪﻭﻥ
ﺍﺯ ﺗﻮﺵ ﻧﻴﺎﺩ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺑﺨﻮﺭﺗﻢ
.شوهر همسایمون گل فروشه
وقتی میاد خونه بلند بلند زنشو صدا میکنه
مینای من
نرگس من
مریم من ....
به شوهرم گفتم یاد بگیر
همسایه زنشو چه قشنگ صدا میکنه
از اون ببعد شوهرم وقتی وارد خونه میشه
صدام میکنه
سوهان روح من
مته مغز من
چکش اعصاب من ..
آخه شوهر من ابزار فروشه
ادامه مطلب ...