ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
باران می بارید...کودک نگاهی به سوراخ چکمه اش انداخت!لبخندی زدسرش را رو به آسمان کرد وگفت: " خدایا گریه نکن "" امشب می دوزمش...!
برادران یوسف وقتی می خواستند یوسف را به چاه بیفکنند یوسف لبخندی زد. یهودا پرسید: چرا خندیدی ؟ این جا که جای خنده نیست ! یوسف گفت : روزی در فکر بودم چگونه کسی می تواند به من اظهار دشمنی کند با این که برادران نیرومندی دارم ؟! اینک خداوند همین برادران را بر من مسلط کرد تا بدانم که غیر از خدا تکیه گاهی نیست !
انـسـان هـا تـنـهـا "مـوجـودات" روی زمـیـن هـسـتـنـد کـه ادعـا مـیـکـنـنـد خـدایـی هـسـت ولـی تـنـهـا "جـانـدارانـی" هـسـتـن کـه رفـتـارشـون طـوریـه کـه انـگـار خـدایـی وجـودنـــداره !
خدای من اگر تو دست مرا بگیری هیچ کس مرا دست کم نمی گیرد.پس دستم را بگیر...
باران رحمت خدا همیشه می باردخدا کند کسی کاسه اش را برعکس نگرفته باشد..
خدایا به ما که بنز و بی ام و ندادی! اما اگه به کسی میدی حداقل یه کم به قیافه اش دقت کن ما کمتر حرص بخوریم!
اگه هیچوقت بعداز هر لبخندی خدارو شکر نمیکنی .
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
حقی نداری بعداز هر اشکی اونو سرزنش کنی . . !"خدایا شکرت"
قطاری سمت خدا میرفت ،همه مردم سوار شدند ،وقتی به بهشت رسید همه پیاده شدند یادشان رفت مقصد خدا بود نه بهشت