ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
بیایید افکارمان را درست کنیم!!!
یه دانش آموز اول دبستانی از خانم معلمش پرسید میشه من به کلاس بالاتر برم
معلم گفت چرا
دانش آموز :چون من احساس میکنم بیشتر از حد و اندازه این کلاس میفهمم
خانم معلم اون رو پیش آقای مدیر مدرسه میبره تا بعد از تست دربارش تصمیم بگیره
مدیر ازش ایطوری سوال کرد
سه ضربدر چهار
دانش آموز : دوازده
مدیر :شش ضربدر شش
داش آموز: سی و شش
مدیر: پایتخت ژاپن
دانش آموز:توکیو
و مدیر همینطور تا نیم ساعت ازش سوال پرسید و دانش آموز همه سوالات رو جواب داد
اینجا خانم معلم اجازه خواست خودش چنتا سوال بپرسه
معلم: اون چیه که گاو چهارتاش رو داره من فقط دوتا؟
)مدیر با تعجب به خانم معلم نگاه کرد(
دانش آموز: پا خانم معلم
خانم معلم:آفرین درسته حالا بگو تو چی توی شلوارت داری که من ندارم؟
)مدیر از خجالت سرخ شد(
داش آموز:جیب
معلم: کجا زنها موهای فر دارن؟
)مدیر دهنش باز موند(
داش آموز: توی آفریقا
معلم: اون چیه که شله و توی دست زنا خشک میشه
مدیر دیگه داشت قلبش از کار میافتاد که داش آموز گفت: لاک خانم معلم
معلم: زن و مرد وسط پاشون چی دارن؟
دیگه مدیر قدرت حرف زدن نداشت که دانش آموز جواب داد: زانو
معلم: اون چیه که زن متاهل بزرگتر از زن مجرد داره؟
)مدیر خشکش زد(
دانش آموز:تخت
معلم:کدوم قسمت از بدنم بیشترین رطوبت رو داره؟
دیگه مدیر تحمل نکرد و از جاش بلند شد که دانش آموز گفت زبان
مدیر گفت خدا لعنت کنه این فکر کثیفم رو
پسرم تو باید بری داشگاه و من باید برم بجات بشینم اول دبستان
.حالا انصافا کدومتون جوابهای پسره قبل از جواب مدیر اومد به ذهنتون؟
"بیاید افکارمون رو پاک کنیم"
++++++++++++++++
ﻣﻌﻠﻢ ﺍﺳﻢ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﻛﺮﺩ ، ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﭘﺎﻱ ﺗﺨﺘﻪ ﺭﻓﺖ ، ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: ﺷﻌﺮ ﺑﻨﻲ ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ ، ﺩﺍﻧﺶﺁﻣﻮﺯ ﺷﺮﻭﻉ ﻛﺮﺩ:
ﺑﻨﻲ ﺁﺩﻡ ﺍﻋﻀﺎﻱ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮﻧﺪ | ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ ﺯ ﻳﻚ ﮔﻮﻫﺮﻧﺪ
ﭼﻮ ﻋﻀﻮﻱ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ | ﺩﮔﺮ ﻋﻀﻮﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻗﺮﺍﺭ
ﺑﻪ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻛﻪ ﺭﺳﻴﺪ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺷﺪ ،ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: ﺑﻘﻴﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ!
ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ: ﻳﺎﺩﻡ ﻧﻤﻲ ﺁﻳﺪ ، ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: ﻳﻌﻨﻲ ﭼﻲ ؟ﺍﻳﻦ ﺷﻌﺮ ﺳﺎﺩﻩ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻲﺣﻔﻆ ﻛﻨﻲ؟!
ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ:ﺁﺧﺮ ﻣﺸﻜﻞ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﺮﻳﺾ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﺷﻪ ﻱ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ،ﭘﺪﺭﻡ ﺳﺨﺖﻛﺎﺭ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻣﺨﺎﺭﺝ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺑﺎﻻﺳﺖ
ﻣﻦ ﺑﺎﻳﺪ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻫﻢ ﻭ ﻫﻮﺍﻱ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺑﺮﺍﺩﺭﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢﺑﺒﺨﺸﻴﺪ
ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: ﺑﺒﺨﺸﻴﺪ ، ﻫﻤﻴﻦ؟! ﻣﺸﻜﻞ ﺩﺍﺭﻱ ﻛﻪ ﺩﺍﺭﻱ ﺑﺎﻳﺪ ﺷﻌﺮ ﺭﻭ ﺣﻔﻆ ﻣﻴﻜﺮﺩﻱ ﻣﺸﻜﻼﺕﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﻧﻤﻴﺸﻪ!
ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ:
ﺗﻮ ﻛﺰ ﻣﺤﻨﺖ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﻲ ﻏﻤﻲ | ﻧﺸﺎﻳﺪ ﻛﻪ ﻧﺎﻣﺖ ﻧﻬﻨﺪ ﺁﺩﻣﻲ
++++++++++++++++
دختر کوچکى با معلمش درباره نهنگها بحث مىکرد .
معلم گفت: از نظر فیزیکى غیرممکن است که نهنگ بتواند یک آدم را ببلعد،
زیرا با وجود این که پستاندار عظیمالجثهاى است، امّا حلق بسیار کوچکى دارد .
دختر کوچک پرسید: پس چه طور حضرت یونس به وسیله یک نهنگ بلعیده شد؟
معلم که عصبانى شده بود تکرار کرد که نهنگ نمىتواند آدم را ببلعد. این از نظر فیزیکی غیر ممکن است .
دختر کوچک گفت: وقتى به بهشت رفتم از حضرت یونس مىپرسم.
معلم گفت: اگر حضرت یونس به جهنم رفته بود چى؟
دختر کوچک گفت: اونوقت شما ازش بپرسید . !!!!!!
سلام دوست عزیز
من نماینده فروش محصولات فوراورلیوینگ در ایران هستم
در حال حاضر به اکثر بیمارانم برای کسب سلامتی و پایداری سلامتی این محصولات روتوصیه میکنم
البته دارو نیستن و همشون مکمل طبیعی برگرفته از الوئه ورا و عسل و مواد طبیعی هستن
خواستم به شما هم پیشنهاد کنم
www.felp.rzb.ir
09358634828
ایول واقعا دم اون پسره گرم اگه من جاش بودم سری وا میدادم
خوب بود
وای اون پسره خیلی باحال بود ایول
ایول به این پسره که فکراش منفی نیستن اون خانومه منحرفه
قشنگ بود افرین
با با دم پسره گرم که منحرف نبود من بودم ناچار جوابای درست رو می دادم
خوب بود
وقعا اولی جالب بودااااااااااااااااا
خیلی جالب بودن مخصوصاً آخریه.
عالی بود
خیلی خوب بود:نت
جوک های بامزه ای دارین