ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
نشانم ده صراط روشنم را
خودم را، باورم را، بودنم را
خداوندا من از نسل خلیلم
به قربانگاه می آرم «منم» را
قربان، عید سر سپردگی و بندگی مبارک
گفتم:خدایا از همه دلگیرم گفت:حتی من؟ گفتم:خدایا دلم را ربودند! گفت:پیش از من؟ گفتم:خدایا چقدر دوری؟ گفت:تو یا من؟ گفتم:خدایا تنهاترینم! گفت:پس من؟ گفتم:خدایا کمک خواستم. گفت:از غیر من؟ گفتم:خدایا دوستت دارم. گفت:بیش از من؟ گفتم:خدایا انقدر نگو من! گفت:من توام، تو من
گریه کردم، گریه هم این بار آرامـــم نکـــرد
دارو خوردم، دارو مُرفین دار آرامـــم نکـــــرد
با خیالــت راه رفتـــم در اتاق خالــــی ام
عکـــــس های مانده بر دیـــوار آرامم نکــــــــرد
شعر خواندم، شعر گفتم -صد غزل، صد مثنوی
عشق و شعر و دفتر و خودکارم آرامم نکرد
خواستـــم یک بار دیگر دل ببندم، شاید او
دل سپـــــردن از سرِ اجبار آرامم نکــــــرد
خسته بودم، چشم هایم نای خوابیدن نداشت
فــــکرهای تا ســـــحر بیدار آرامـــم نکـــــرد
خسته بودم از خودم، از زندگی، از شعرهایم
خسته بودم،چای با قهوه آرامم نکـــــرد
عاقبت دل کندم از دل بستن و چیزی به جز
سر ســــپردن به طناب دار آرامم نکـــــرد
دائم شکر گذار باشیم که : شاید بدترین شرایط زندگی ما ، برای دیگران آرزو باشد .